to lose one’s head: خونسردی خود را حفظ نکردن.
If the politician hadn’t gotten stirred up and lost his head, he never would have criticized his opponent unfairly.
اگر سیاستمدار عصبانی نشده بود و خون سردی خود را حفظ می …
ماه: فوریه 2015
باقلا: bean
به: quence
بلوط: oak
پسته: pistachio
پیاز: onion
ترب و تربچه: radish
تره: cress, garden cress
تره فرنگی: leek
جعفری: parsley…
Histrionics: نمایش، ظاهرسازی.
Elusive: گریزان.
Frustrate: خنثی کردن، بی اثر کردن.
Symptomatic: نشانه، حاکی.
Interject: در میان آمدن، مداخله کردن.
Inert: بی حرکت.
Salient: برجسته، نمایان.
Imminent: قریب الوقوع.
Squeamish: سختگیر.
Engrossed: مجذوب.…
Inclement: نامساعد، نامطلوب.
Peruse: با دقت خواندن، بررسی کردن.
Premonition: اخطار قبلی.
Desist: دست برداشتن.
Recoil: عقب نشینی.
Pertinent: مربوطه.
MASTIFF: سگ بزرگ.
OBSESS: ذهن کسی را مشغول کردن.
DOLEFUL: محزون.
WAN: رنگ پریده.…
اطلاع رسانی شماره ی ۳
با سلام،
بدین وسیله به اطلاع عزیزان مخاطب این سایت می رسانم که از این پس بخش میوه ها را سرکار خانم حمیده روحی به روز رسانی خواهند کرد. بسیار خوشحال هستم از اینکه روز به روز به همکاران من …
commander: فرمانده.
commercial invoice: فاکتور تجاری.
commercial value: ارزش تجاری.
commercial value price: ارزش قیمت تجاری.
commission broker: دلال حق العمل کار «کارمزدی».
commission house: مؤسسه ی حق العمل کار.
commodities exchange: بورس کالا.
commodity: کالا.
company liabilities: تعهدات شرکتی.…
آلوچه جنگلی: sloe
آووکادو: avocado
اسفناج: spinach
انجیر: fig
بادمجان:eggplant –به امریکایی- / aubergine –به بریتانیایی-
بادام: almond
بادام زمینی: peanut…
Loath: بی میل.
Solicit: درخواست کردن.
Astute: زیرک.
Advocate: دفاع کردن.
Ineffectual: بیهوده.
Scrutinize: موشکافی کردن.
Nefarious: شریر، زشت.
Amicable: دوستانه.
Vexatious: دل آزار.
Malady: بیماری.…